به گزارش راهبرد معاصر؛ سال 2015، هنگامی که پس از نزدیک به 4 دهه، دامنه نفوذ انصارالله بالاخره به جنوب، صنعا و عدن رسید، عربستان سعودی، به شدت از ناحیه مرزهای جنوبی خود احساس خطر کرد و با تشکیل ائتلافی که عملا امارات، سودان و تا حدودی امریکا در آن عضو بودند، حملات هوایی دامنه داری را علیه دشمن زیدی خود آغاز کرد. تحلیل ریاض در آن مقطع بر این بود که می تواند با حملات هوایی علیه مواضع انصارالله و همزمان تجهیز نیروهای وفادار به منصور هادی، در مدت کوتاهی انقلابیون عمدتا حوثی را پس بزند.
هرچند تحولات زیادی از ابتدای تجاوز عربستان به یمن در سال 2015 تا 2018، اتفاق افتاده و جبهه بندی ها، رنگ زیادی عوض کرده، اما این قطعی است که اکنون صنعا در اختیار نیروهای انصارالله و متحدان است؛ واقعیتی که تا تغییر نکند، عربستان را به عنوان شکست خورده جنگ یمن نشان می دهد. حتی زمانی که با خیانت عبدالله صالح، صنعا شاهد درگیری درونی انقلابیون شد و نیروهای وفادار به هادی عملیات "صنعای عربی"، را آغاز کردند، باز هم کنترل عمده پایتخت، در اختیار طرفداران انصارالله باقی ماند. به تازگی اما، محور ریاض کوشیده با یورش به بندر الحدیده، راهی برای تسخیر صنعا فراهم کند. برای شناخت بهتر تبعات این عملیات، شایسته است ابتدا، عمده ترین تحولات در جبهه بندی های داخلی یمن را از سال 2015 تا 2018، بررسی کنیم.
بررسی تحولات در جبهه بندی بازیگران یمنی پس از حمله عربستان تا امروز
در میان بازیگران یمنی حاضر در صحنه نبرد، حزب اخوانی الاصلاح، کنگره مردمی طرفدار عبدالله صالح، شورای عالی انقلاب نزدیک به انصارالله و متحدان، نیروهای وفادار به منصور هادی و شورای انتقالی جنوب بیش از سایرین، شناخته شده هستند و می توانند نقش ایفا کنند.
حزب الاصلاح: این حزب، دومین حزب بزرگ یمن است و علی رغم این که گرایش خود به اخوان المسلمین را رد می کند، ولی در عمل و نظر، نزدیک به اخوانی هاست. الاصلاح، ریشه در جماعت "اسلامیون" دارد که حداقل از دهه 1960 میلادی در معادلات صنعا نقش ایفا کرده و حتی دو دوره با نیروهای وفادار به علی عبدالله صالح، پیش از سال 2011، جنگیده است. در سال 2011 و متعاقب بالا گرفتن تنش های انقلابی در یمن، الاصلاح جزو انقلابیون محسوب می شد ولی از 2015 و همزمان با قدرت گرفتن طیف نزدیک به انصارالله، موضع حزب الاصلاح مبتنی بر سیاست دفع الوقت قرار گرفت. از آن برهه تا سال 2017، الاصلاح بی طرفی ماند تا آن که در همین سال، رئیس حزب،محمد عبدالله الیدومی، در یک جلسه، با ولیعهد های ریاض و ابوظبی ملاقات کرد. از این نقطه به بعد، اظهارات ضد انصارالله در میان مقامات بلندپایه الاصلاح، نمود بیشتری یافت. اینک، می توان حزب الاصلاح را یک اپوزیسیون سیاسی ضد انصارالله قلمداد کرد که هنوز بصورت جدی دست به سلاح نبرده است. الاصلاح اما عملا نشان داده که تا حدودی همسو با سیاست های عربستان گام بر می دارد.
کنگره مردمی: این حزب که از دهه 1980، شکل گرفت و از ابتدای اتحاد یمن تا 2011، به صورت مداوم قدرت را در یمن قبضه کرده بود، تحت تاثیر شدید افکار علی عبدالله صالح اداره می شد. کنگره مردمی، طیف وسیعی از قبایل یمنی را در خود گرد آورده بود و در واقع، بزرگترین حزب یمن محسوب می شود. اما از سال 2011 به بعد که منصور هادی با طرحی عربستانی قدرت را بدست گرفت، شکاف در حزب صالح بوجود آمد. طبق قوانین حزب، دبیرکل باید رئیس جمهور یمن باشد. تا زمانی که عبدالله صالح، کرسی ریاست جمهوری یمن را در اختیار داشت، از این حیث مشکلی پیش نمی آمد ولی با روی کار آمدن منصور هادی، دو دستگی بزرگی در کنگره مردمی ایجاد شد. عبدالله صالح هرچند به ناچار، کنار گیری از ریاست جمهوری را پذیرفت ولی در مورد کرسی دبیر کلی بزرگترین حزب یمن، به هیچ عنوان عقب نشینی نکرد. منصور هادی و طرفدارانش در حزب، نسبت به این موضوع واکنش منفی نشان دادند و عملا راه متفاوتی در پیش گرفتند. اوج این دو دستگی در سال 2015 به نمایش در آمد. هنگامی که منصور هادی و طرفدارانش در حزب کنگره مردمی، پیمان احزاب با انصارالله را شکستند و همراه با عربستان، به یمن یورش آوردند ولی طرفداران عبدالله صالح، به ائتلاف با انصارالله در آمدند تا در مقابل تجاوز عربستان بایستند. به مرور زمان اما، صالح قانع شد که به جبهه سعودی بپیوندد و کودتایی در صنعا به پا کند که در کمتر از 48 ساعت، خود او را به کام مرگ فرستاد. پس از صالح، کنگره مردمی، صادق ابورأس را به عنوان دبیرکل برگزید. او که در جریان حمله انقلابیون به عبدالله صالح در سال 2011، همراه با وی، ترکش خورده بود، مواضع منفی شدید علیه انصارالله نمی گیرد ولی در عمل، اختیار امور از کف وی خارج شده چراکه اولا شاخه عدن حزب، که تحت نفوذ منصور هادی است، طی بیانیه ای تاکید کرده که وی را به عنوان دبیرکل نمی پذیرد، ثانیا عمده نیروهای شبه نظامی طرفدار صالح اکنون نه در چارچوب حزب بلکه تحت فرمان برادرزاده دیکتاتور سابق یمن، یعنی طارق صالح در آمده اند. بر این اساس، می توان گفت که حزب کنگره مردمی، در مرحله کنونی، چندپاره و بسیار ضعیف شده است. نیروی شناخته شده ای که در حال حاضر از این حزب نقش ایفا کند، منصور هادی و طارق صالح هستند. این دو گروه، از دشمنان جدی انصارالله محسوب می شوند و فشار اصلی را ضد حوثی ها وارد می آورند. تفاوت این دو در حامی اصلی آن هاست. طارق صالح، گزینه مطلوب امارات است در حالیکه، منصور هادی، گزینه مطلوب عربستان دیده می شود.
نیروهای وفادار به منصور هادی: بزرگترین بازنده جنگ یمن، قطعا منصور هادی و طرفدارانش هستند. نیروهای طرفدار هادی پس از کسب پیروزی اولیه در عدن، به سرعت ادعا کردند که دولت، "موقتا" در عدن مستقر خواهد بود حال آن که اولا، این دولت هیچگاه در عدن "مستقر" نشد ثانیا به موازات اعلام این ادعا، گرایشات جدایی طلبانه در میان اهالی یمن جنوبی (شامل عدن) متورم شد. در نتیجه مورد دوم، منصور هادی به کلی مقبولیت خود را از دست داده و به مهمانی نامطلوب در محلی که ادعای استقرار در آن داشت، بدل شد. اندیشکده چتم هاوس در این مورد می نویسد: «در میان بازیگران یمن، منصورهادی کم ترین اثر را دارد». منصور هادی و طیف نزدیک به وی، هرچند در هنگام شروع حمله به یمن، از حمایت های امارات استقبال می کردند ولی با روشن شدن اهداف امارات، از ابوظبی فاصله گرفتند. دوری هادی از ابوظبی تا آن جا پیش رفت که آل زاید، به کلی سیاست ضدیت با دولت پناهنده یمن را در پیش گرفته و از گروهی ضد آن حمایت می کند. امارات با حمایت از شورای انتقالی جنوب، عرصه را بر دولت هادی تنگ کرد. طی ماه های اخیر، میان طرفداران هادی و شورای انتقالی جنوب که تمایلات تجزیه طلبانه دارند، درگیری نظامی درگرفت و تا دروازه های کاخ نخست وزیری پیش رفتند. بن دغر، نخست وزیر هادی، در نتیجه این درگیری ها با هواپیما به ریاض گریخت. همچنین اشغال جزیره سقطری و موضع شدید و منفی دوات هادی که حتی به شکایت از امارات در سازمان ملل هم کشیده شد، شکاف میان ابوظبی و هادی را تعمیق کرد.
البته عربستان کوشیده این شکاف را به طرق مختلفی از جمله محدود کردن منصور هادی و امتیاز دادن به امارات پر کند. مثلا در جزیره سقطری، با میانجیگری ریاض، از تعداد نیروهای نظامی امارات در این جزیره کاسته شد ولی در عوض، طبق گزارش وبگاه الیمن الآن، المخلافی، وزیر خارجه هادی، به خاطر اظهارات تند خود ضد امارات، برکنار شد.
شورای عالی انقلاب: شورای عالی انقلاب به دلیل مقبولیت بیشتر مردمی انصارالله، بیشتر تحت تاثیر تفکرات حوثی هاست ولی خالی از گرایشات غیرحوثی نیز نیست. به عنوان مثال، صادق ابوراس، عضو این شورا بوده است. رئیس این شورا، صالح صماد بود که در حمله هوایی به تازگی به شهادت رسیده و مهدی المشاط، جای وی را گرفته است. این شورا اکنون با وجود آن که از ائتلاف با بخش عمده ای از کنگره مردمی خارج شده اما همچنان در معادلات یمن صاحب نفوذ است. قدرت کمیته های مردمی حامی این شورا به حدی بوده که تا کنون نگذاشته اند علی رغم جدایی علی عبدالله صالح، صنعا سقوط کند یا تعز از دست برود. اصولا حمله به الحدیده هم به این خاطر انجام شده تا پشته لجستیکی انصارالله بسته شود و به ناچار به مصالحه بر سر صنعا تن دهد ورنه، نیروهای ضد مقاومت به خوبی فهمیده اند که شکست نظامی نیروهای متحد انصارالله در صنعا، نزدیک به محال است.
عملیات الحدیده؛ تلاش برای بستن گلوگاه انصارالله در دفاع از صنعا
الحدیده، اینک، مهم ترین بندر برای انصارالله و متحدان شده زیرا اشغال آن از سوی نیروهای متحد سعودی، می تواند فشار برای تسلیم صنعا را دوچندان کند. از همین رو، نیروهای ضد مقاومت در سپهر سیاسی یمن، حدود 2 ماه پس از کشته شدن علی عبدالله صالح، عملیات برای تسخیر این بندر را کلید زدند. در این عملیات، نیروهای مزدور سودان، نیروهای مستشاری امارات، نیروهای طارق صالح (تحت حمایت امارات) و جنگنده های عربستان، همگی در یک جبهه علیه انصارالله و متحدین یورش می آورند. نکته جالب توجه این است که در این عملیات، نیروهای وفادار به هادی، شرکت داده نشدند که یقینا بنا به درخواست امارات بوده است. منابع سعودی ادعا دارند، نیروهای ضد انصارالله، به 20 کیلومتری الحدیده رسیده اند. این منابع، آورده اند: «عبدالملک الحوثی طی پیامی اعلام کرده از دست دادن برخی مناطق در جبهه ها و عقب نشینی از آن به معنای شکست نیست کما این که پیش از این در جنوب، موارد مشابهی دیده شده است». به طور کلی، نگرانی از سقوط الحدیده در جبهه مقاومت جدی شده ولی آیا اگر چنین امری به وقوع بپیوندد، انصارالله نابود خواهد شد؟
انصارالله بدون الحدیده، گروهی ناتوان و شکست خورده خواهد شد؟
هرچند سقوط الحدیده، فشار بر نیروهای مقاومت را به شدت افزایش خواهد داد و باعث بغرنج تر شدن اوضاع برای حفظ صنعا می شود، ولی مطالعه تاریخ جنگ های انصارالله در یمن نشان می دهد که چنین عقب نشینی، باعث فروپاشی انصارالله یا حتی شکست مفتضحانه آن نمی شود. با اشاره به چند نکته، منظور ما بهتر رسانده می شود.
الحدیده تنها بندر تحت کنترل انصارالله نیست: حتی اگر این بندر به دست آل سعود و متحدان بیفتد، باز هم، مناطق تحت کنترل انصارالله و متحدان، بالغ بر 170 کیلومتر ساحل دارد. بنادر الجازان، الشقیق تنها تعدادی از بنادر یمنی است که پس از الحدیده در اختیار انصارالله باقی خواهند ماند.
اهمیت الحدیده، بیشتر از حیث سوق الجیشی است: بندر الحدیده، مدت هاست که به علت حصر یمن، نتوانسته حمل و نقل پر رونقی را شاهد باشد. به عبارت روشن تر، تعداد محموله هایی که الحدیده وارد یمن می شود، آن قدر چشمگیر نبوده که بر مبنای آن بتوانیم ادعا کنیم که تمامی مایحتاج ساکنان مناطق تحت کنترل مقاومت، از آن جا تامین می شده است. علت اصلی اهمیت الحدیده در باز کردن جبهه غربی برای اشغال صنعاست. جبهه های کنونی برای اشغال صنعا، کفایت نمی کرده است بنابراین، اگر جبهه دیگری از ناحیه غرب برای اشغال صنعا فراهم شود، دروازه های امید برای سعودی مسلکان باز خواهد شد.
آخرین دژ انصارالله، صعده است نه الحدیده و صنعا: دژ اصلی انصارالله که ثابت شده سقوط ناپذیر است، صعده است. انصارالله در این دژ، بیش از 6 بار با دولت علی عبدالله صالح و هادی جنگیده است و هیچگاه از بین نرفته است. بنابراین، تا زمانی که صعده در کنترل انصارالله باقی است، این بازیگر، از بین نرفته است و با عقب نشینی این گروه از الحدیده و حتی صنعا، نمی توان افق شکست قطعی انصارالله را به چشم دید.
انصارالله قابلیت بازسازی بالایی دارد: پس از آن که بدرالدین الحوثی در 2004 به شهادت رسید، بسیاری چنین می پنداشتند که کار انصارالله تمام شد ولی عبدالملک الحوثی، نشان داد که چنین فکری، باطل است. با کشته شدن صالح صماد هم باز شورای انقلابی به کار خود ادامه داده و حتی به حملات موشکی خود افزوده است. چنین قابلیتی در جبهه مقابل انصارالله وجود ندارد زیرا مثلا با کشته شدن علی عبدالله صالح، طیف طرفدار وی دو پاره شد.
انصارالله را نمی توان نابود کرد
هرچند به نظر می رسد ائتلاف سعودی با همکاری نیروهای زمینی یمنی، به سوی الحدیده پیش می روند ولی در مجموع، نمی توان گفت که با سقوط الحدیده، انصارالله شکست خواهد خورد. اگر الحدیده سقوط کند، انصارالله حداقل یکسال دیگر می تواند کنترل صنعا را در اختیار بگیرد و حتی اگر پایتخت یمن هم به دست سعودی مسلکان بیفتد، باز هم انصارالله، به قوت باقی خواهد بود. اگر به این نکته توجه کنیم که از 1990 تا به امروز، انصارالله با وجود فشارهای شدید، هرگز شکست قطعی نخورده، می توانیم متوجه شویم که این گروه، در سپهر سیاسی یمن، فنا ناپذیر است. با توجه شرایط کنونی، بهتر است محور مقاومت برای الحدیده، حالتی شبیه به تعز را ایجاد کند که در آن، شهر به دو بخش تقسیم شده است. انصارالله در نبردهای درون شهری دست برتر را دارد و این نکته را در صنعا هم به اثبات رسانده است. همچنین نیاز است تا دستگاه دیپلماسی و رسانه ای ج.ا.ا برای افزایش فشارها بر انگلیس و آلمان جهت مطالبه پایان بخشیدن به جنگ فعال شوند. از سوی دیگر، انصارالله، باید تمام همت خود را به کار گیرد تا به نحوی، وفاداران به هادی را در جنوب تقویت کند تا تنش میان آن ها با شورای انتقالی جنوب وابسته به امارات افزایش یابد.